• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5747 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت

به حقيقت  ساعت‌ها شهادت نداده‌ايم

سعيد واعظي

آدم‌ها هر طرف كه باشند و هر چيزي كه بگويند، ترديدي ندارند كه در سمت درست تاريخ ايستاده‌اند، غافل از اينكه تاريخ مي‌گويد كه سمت كدا‌م‌مان درست است و كدام‌مان در طرف تاريك تاريخ ايستاده‌ايم و صد البته پيش‌فرضش اين است كه تاريخ، آدم‌مان حساب كند و سمت و سويي براي‌مان در نظر بگيرد، ولو به اندازه يك كف دست . بسيار بودند كساني كه حنجره‌ها پاره كردند . صفحه‌ها سياه كردند . اتهام زدند و كسان ديگر را در سوي غلط تاريخ دانستند با فرض اينكه جاي‌شان در سمت درست تاريخ تثبيت شده است، ولي تاريخ بي‌رحمانه به سمت تاريك پرت‌شان كرد و لعن و نفرين آدميان - كه بيشتر هم‌قماشان‌شان بودند- را نصيب‌شان كرد . آدم‌ها در طول زيستن هزارساله‌شان قانون‌ها ساختند و از پس آن ايجاد عرف كردند و درستي و غلطي اعمال خود و ديگران را بر اساس تصوير ذهني برآمده از همان عرف پيش‌ساخته، اندازه مي‌گيرند ولي تاريخ نه بر مدار نگرش متغير ما تصميم مي‌گيرد و نه‌ هاي‌وهوي آدم‌ها برايش مهم است . چه در سياست، آدم‌ها دور و برت جمع شوند و چه در هنر برايت هورا بكشند . تاريخ اگر بخواهد، همه‌شان را هيچ مي‌كند و حتي از تو خاطره‌اي به جا نمي‌گذارد .البته كه به عكس اين فرضيه هم نمونه زياد است .  روزگاري كه بابك خرمدين از كوه‌هاي آذربايجان پايين كشيده و به جرم دشمني با جانشينان خدا - خلفاي عباسي - به ‌دار آويخته شد، كمتر كسي براي او سمت و سويي در تاريخ مي‌ديد ولي نام معتصم عباسي به مدد كاتبان و شاعران در بيشتر كتب تاريخي آورده مي‌شد . اما امروز سهم بابك، سمت درست تاريخ ايرانيان است و معتصم عباسي در تاريخ اعراب هم سمت روشني ندارد . دژ ساخته شده ساسانيان با نام بابك خرمدين به ياد آورده مي‌شود و جز مزار متروكي از معتصم چيز ديگري نمانده است . بيشتر هنرمندان شناخته شده امروز هم در روزگار خودشان به حساب آورده نمي‌شدند تا اينكه جا و مكاني در تاريخ براي‌شان متصور بشود . بيشترشان يا ديوانه خوانده مي‌شدند يا متهم به انواع رذيله‌ها . حافظ و خيام در زمانه خودشان اتهام كافري نصيب‌شان شد و مولوي را ديوانه مي‌خواندند. فردوسي را هم در گورستان مسلمانان دفن نكردند . اتهام سهروردي الحاد بود و عين‌القضات اگر در مدرسه‌اش بر‌ دار نمي‌شد، شرم عمومي با تاريخ پيوندش نمي‌داد . هدايت ممنوع‌القلم و فراري مي‌شود و بوف كور را در پنجاه نسخه چاپ مي‌كند .  هنرمندان آن سوي آب‌ها هم براي جامعه پيرامون‌شان سمتي نداشتند كه در تاريخ بايستند . براي داستايوفسكي تقاضاي حكم اعدام كردند و به سيبري فرستادندش . حتي براي او و هم‌بندانش جوخه اعدام نمايشي ساختند . خواهران برونته براي چاپ بلندي‌هاي بادگير - كه بعد‌ها يكي از برترين رمان‌هاي جهان شناخته مي‌شد - مجبور به عذرخواهي شدند . آمادئو موديلياني را در پاريس نفرين شده صدا مي‌زدند و در طول زندگي‌اش، فقط يك نمايشگاه برپا كرد و بي‌پول از دنيا رفت . اما بلافاصله پس از مرگش، آثارش با قيمت‌هاي زياد فروخته مي‌شد . شعرهاي اميلي ديكنسون براي نزديك شدن به ذائقه عمومي دستكاري مي‌شد . اما پس از مرگش چاپ همان نسخه‌هاي به دور از ذائقه عمومي، سمت و سوي روشن او را در تاريخ تثبيت كرد . حالا ديگر هيچ كدام‌شان نه نيازي به تاييد ما دارند و نه براي‌شان فرقي مي‌كند در كجاي تاريخ ايستاده‌اند . ولي بي‌ترديد موقعيت‌شان در سمت درست تاريخ غيرقابل انكار است . با اين اوصاف كدام شاخصه مي‌تواند براي ايستادن در سمت درست تاريخ مطمئن‌مان كند يا با كدام برهان عقلي مي‌توانيم جايگاه تاريخي ديگران را مشخص كرده و خودمان را به سبب اين حكم دادن‌ها شرمنده تاريخ ندانيم .همين كه لطفي به ما بشود و با قرار نگرفتن‌مان در سمت غلط تاريخ، تن و بدن مرده‌ها و زنده‌هاي‌مان را تا سال‌ها نلرزانيم، بايد كلاه‌مان را بالا بيندازيم و راضي بشويم  وگرنه تاريخ بعضا غافلگيرمان مي‌كند و هماني مي‌شود كه نبايد . هزاران سال است كه مخالف‌خواني‌هاي تاريخ، نقشه‌هايي را بر آب كرده كه از توبه و تقصير هم كاري بر نمي‌آيد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون